261) مَثَل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند بمانند دانهای است که از یک دانه، هفت خوشه بروید و در هر خوشه، صد دانه باشد (که یک دانه هفتصد بشود) و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید چه خدا رحمت بی مُنتها است و به همه چیز احاطهی کامل دارد.
262) آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق (به مستحقّان) منّتی نگذارده و آزاری نکنند، آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیش آمدی بیمناک نباشند و هرگز (در دنیا و عقبی) اندوهناک نخواهند بود.
263) فقیر سائل را به زبان خوش و طلب آمرزش ردّ کردن بهتر است تا آنکه صدقه دهند و از پی آن آزار کنند، خداوند از (اطاعت و صدقهی) خلق بی نیاز و بر (عصیان و بخل) آنان بردبار است.
264) ای اهل ایمان! صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید مانند آنکه مال خود را از روزی ریا انفاق کند (تا خودنمائی و جلب توجه مردم به خود کند) و ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده، مَثَل چنین ریاکار بدان ماند که (بجای آنکه در زمین قابلی دانهی بذر افشاند) دانه را بر روی سنگ سخت ریزد و تند بارانی غبار آن نیز بشوید که نتوانند هیچ حاصلی از آن بدست آرند، و خدا گروه کافران را راه سعادت و هدایت ننماید.
265) و مَثَل آنان که مالشان را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال اطمینان خاطر دل به لطف خدا شاد دارند مثل دانهای است که در زمین شایسته بریزند، بر آن باران زیادی بموقع ببارد و ثمره و حاصلی دو چندان که منتظرند دهد، و اگر باران بسیار نیاید اندک اندک بارد تا باز به ثمر رسد و خداوند به کار با اخلاص بی ریای نیکان بصیر و آگاه است.
266) آیا میخواهید که یکی از شما را باغی باشد از درخت خرما و انگور، زیر آن درختان، جویهای روان و در آن هرگونه میوه موجود باشد، ناگاه ضعف و پیری بدو فرا رسد (که هیچکار نتواند کرد) و او را فرزندان خُرد و ناتوان باشد (که به کاری قادر نیستند) و در باغ او بادی آتش بار افتد همه را بسوزاند (حالِ کسی که انفاق به ریا و یا به منّت و اذیّت کند بدین ماند) خداوند آیات خود را برای شما روشن بیان میکند، که در مال کارها و حقیقت احوال فکر کنید.
267) ای اهل ایمان! انفاق کنید از بهترین آنچه (به کسب و تجارت) اندوختهاید و از آنچه برای شما از زمین میرویانیم، و بدها را برای انفاق معیّن نکنید در صورتی که شما خود جنس بد را نستانید مگر آنکه از بدی آن شما خود چشمپوشی بتوانید کرد و بدانید که خدا از خلق البته بینیاز و به ذات خود ستوده صفات است.
268) شیطان به وعدهی فقر و ترس بیچیزی، شما را به کارهای زشت (و بخل) وادار کند، و خدا به شما وعدهی آمرزش و احسان دهد و خدا را فضل و رحمت بیمُنتها است و به همهی امور جهان دانا است.
269) خدا عطا کند فیض حکمت و دانش را به هر که خواهد، و هر که را به حکمت و دانش رساند دربارهی او مرحمت و عِنایت بسیار فرموده و این حقیقت را (که علم بهترین عطا است) جز خردمندان عالم متذکّر نشوند.
270) هر چه انفاق کنید و یا به نذر و صدقه دهید همانا خداوند میداند، (ولی اگر در حقّ مسکینان ستم کنید) ستمکاران را (در دو جهان) یار و مُعینی نخواهد بود.
271) اگر به مستحقّان آشکارا انفاق صدقات کنید کاری نیکو است، لیکن اگر در پنهانی به فقیران (آبرومند) رسانید نیکوتر است و خدا به پاداش آن، گناهان شما محو و مستور دارد و خدا از آشکار و نهان شما آگاه است.
272) (ای رسول ما!) بر تو (دعوت خلق است و) هدایت خلق نیست لیکن خدا هر که را خواهد هدایت کند، و شما هر انفاق و احسان کنید دربارهی خویش کردهاید و نبایست انفاق کنید جز در راه رضای خدا و هر نیکی کنید، از خداوند پاداش تمام به شما میرسد و هرگز به شما ستم نخواهد رسید.
273) صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا ناتوان و بیچارهاند و توانائی آنکه کاری پیش گیرند ندارند و از فرط عَفاف چنان احوالشان به مردم مشتَبه شود که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد آنها غنی و بینیازند و شما بایست به فقر آنها از سیمایشان پی ببرید که از عزّت نفس هرگز آنها چیزی از کس سؤال نکنند، و هر چه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است.
274) کسانی که مال خود را انفاق کنند در شب و روز، نهان و آشکار، آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز (از حادثهی آینده) بیمناک و (از امور گذشته) اندوهگین نخواهند گشت (این آیه دربارهی علی‹ع› نازل شد که چهار درهم داشت: یکی را در شب یکی را در روز یکی را آشکار یکی را پنهان به فقیران عطا فرمود).
275) آن کسانی که ربا خورند (از قبرها در قیامت) برنخیزند جز به مانند آن که به وسوسه و فریب شیطان مُخَبَّط و دیوانه شده؛ و آنان بدین سبب در این عمل زشت (ربا خوردن) افتند که گویند هیچ فرق میان معاملهی تجارت و ربا نیست، و حال آنکه خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام، هرکس پس از آنکه پند و اندرز کتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست کشد خدا از گذشتهی او درگذرد و عاقبت کار او با خدا باشد و کسانی که از اینکار دست نکشند آنان اهل جهنّماند و در آن جاوید معذّب خواهند بود.
276) خداوند سود ربا را نابود گرداند (که ربا جز لعنت و شَقاوت در دنیا و آخرت سودی ندارد) و صدقات را افزونی بخشد و خدا دوست ندارد مردم سخت بیایمان گنه پیشه را (که ربا خوار و حریص و بخیلند).
277) همانا آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و نماز بپا دارند و زکوة بدهند آنان را نزد پروردگار پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس و بیمی (از حوادث آینده) و اندوه و غمی (از گذشته) نخواهند داشت.
278) ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و رها کنید زیادی ربا را اگر به راستی اهل ایمانید.
279) پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاستهاید و اگر از این کار پشیمان گشتید، اصل مال شما برای شماست (نه زیاده) پس شما به کسی ستمی نکردهاید و ستمی از کسی نکشیدهاید.
280) و اگر (از کسی که طلبکار هستید) تنگدست شود، بدو مهلت دهید تا توانگر گردد و اگر (در هنگام تنگدستی) به رسم صدقه ببخشد (که عوض در آخرت یابید) برای شما بهتر است اگر (به مصلحت خود) دانا باشید.
281) بترسید از آن روزی که در آن روز بسوی خدا بازگشت میکنید، پس هر کس کاملأ پاداش عمل خویش خواهد یافت و به هیچ کس هیچ ستمی نکنند.
282) ای اهل ایمان! چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد و بایست نویسندهی درستکاری معاملهی میان شما را بنویسد، و از نوشتن اِبا نکند که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد و مدیون امضاء کند و از خدا بترسد از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد (و نیفزاید) و اگر مدیون سفیه و یا صغیر است و صلاحیّت امضاء ندارد، ولیّ او به عدل و درستی امضا کند، و دو تن از مردان گواه آرید و اگر دو مرد نیابید، یک تن مرد و دو زن هر که را طرفین راضی شوند گواه گیرند که اگر یک نفر آنها فراموش کند دیگری را در خاطر باشد و هرگاه شهود را (به مجلس و یا به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند و در نوشتن آن با تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد، این درستتر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شک و ریبی در معامله پیش نیاید که موجب نزاع شود مگر آنکه معاملهی نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید و هرگاه معامله (متاع مهمّی و مال پربهائی) کنید در آن گواه گیرید و نبایست به نویسنده و گواه (در حال و کارشان) ضرری رسد اگر چنین کنید نافرمانی کردهاید، از خدا بترسید (نافرمانی حکم او نکنید)، خداوند به شما تعلیم مصالح امور کند و خدا به همه چیز دانا است.
283) و اگر در سفر باشید و نویسنده (برای سند قرض و معاملهی نسیه) نیابید برای وثیقهی دین گروی گرفته شود، و اگر امین داند برخی، برخی را، به آن کس که امین شناخته، امانت بسپارد، و از خدا بترسد، (و به امانت خیانت نکنبد)، و کتمان شهادت ننمائید که هر کس کتمان شهادت کند البتّه به دل گناهکار است و خدا از همه کار (پیدا و نهان) شما آگاه است.
284) آنچه در آسمانها و زمین است همه ملک خدا است و اگر آنچه (از اغراض خیر و شر) در دل دارید آشکارا و یا مخفی کنید همه را خدا در محاسبهی شما خواهد آورد آنگاه هر که را خواهد ببخشد و هرکه را خواهد عذاب کند و خداوند بر هر چیز توانا است.
285) رسول به آنچه خدا بر او نازل کرد ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم (به همه ایمان داریم) و همه (یک زبان و یک دل در قول و عملی) اظهار کردند که ما فرمان خدا را شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا! ما آمرزش تو را میخواهیم و میدانیم که بازگشت همه بسوی تو است.
286) خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانائی او (و روز جزا) نیکیهای هر شخص به سود خود او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست؛ بار پروردگارا! ما را بر آنچه به فراموشی یا بر خطا کردهایم مؤاخذه مکن؛ بار پروردگارا! تکلیف گران و طاقت فرسا چنانکه بر پیشینیان نهادی بر ما نگذار؛ بار پروردگارا! بار تکلیفی فوق طاقت ما را به دوش ما منه و بیامرز و ببخش گناه ما را و بر ما رحمت فرما، تنها سلطان ما و یار و یاور ما توئی، ما را بر (مغلوب کردن) گروه کافران یاری فرما.
241) مردان، زنانی را که طلاق دهند، به چیزی بهرهمند کنند؛ این کار سزاوار مردم پرهیزکار است.
242) خدا آیات را برای شما بدینگونه روشن بیان کند که خردمند شوید.
243) آیا ندیدید آنهائی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند، خدا فرمود: بمیرند (همه مردند) سپس آنها را زنده کرد زیرا خدا را در حق بندگان، فضل و کرم است لیکن بیشتر مردم سپاسگزار حق نیستند.
244) جهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا (به گفتار و کردار خلق) شنوا و دانا است.
245) کیست که خدا را وام (یعنی قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خدا است که میگیرد و میدهد و (خلق) بسوی او همه باز میگردند.
246) ندیدی آن گروه بنیاسرائیل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود (یوشع یا شمعون یا شموئیل) تقاضا کردند که: پادشاهی برای ما برانگیز تا به سرکردگی او در راه خدا جهاد کنیم؛ پیغمبر آنها گفت: اگر جهاد فرض شود، مبادا به جنگ قیام نکرده و نافرمانی کنید. پاسخ دادند که: این چگونه شود که به جنگ نرویم در صورتی که دشمنان ما، ما و فرزندان ما را به ستم از دیارمان بیرون کردند (البته همه جنگ خواهیم کرد). پس چون با درخواستهای آنها حکم جهاد بر آنان مقرّر گردید بجز اندکی، همه روی از جهاد گردانیدند و خدا به کردار ستمکاران آگاه است.
247) پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت، گفتند که: از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی روا است در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوئیم و او را مال فراوان نیست؟ (رسول در جواب آنها) گفت که: او از این رو به شاهی شایستهتر خواهد بود که خداوندش بر شما برگزیده و او را افزونی بخشیده در دانش و توانائی و خدا مُلک خود را به هر که خواهد بخشد که او به حقیقت توانگر و دانا است.
248) پیغمبرشان بدان گروه گفت که: نشانهی شاهی او این است که تابوتی که در آن سکینهی خدا و الواح بازمانده از خانوادهی موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما خواهد آورد، که در آن برای شما حجّتی است روشن، اگر اهل ایمان باشید.
249) پس هنگامیکه طالوت لشکر کشید، سپاه خود را گفت: همانا خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند، هر آنکه از آن بیاشامد از من و آئین من نیست؛ و هر آنکه هیچ نیاشامد یا کفی بیش برنگیرد، از من و آئین من خواهد بود، پس همه سپاه آشامیدند بجز عده قلیلی از آنها، (بدین سبب که معصیت حق کردند) چون طالوت و سپاهش مواجه با دشمن شدند (لشکر بیمناک گشته و) گفتند: ما را تاب مقاومت جالوت و سپاه او نخواهد بود، آنان که به لقاء رحمت خدا و ثواب آخرت معتقد بودند (یعنی آن عدّهی قلیل پاک عقیده که اطاعت کرده و از آن نهر نیاشامیدند ثابت قدم مانده و) گفتند: چه بسیار شده که به یاری خدا گروهی اندک بر سپاهی بسیار غالب آمدهاند، خدا یار و مُعین صابران است.
250) چون آنها در میدان مبارزهی جالوت و لشکریان او آمدند از خدا خواستند که: بار پروردگارا! به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.
251) پس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود(ع) امیر آنها جالوت را بکشت و خدایش پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود و از آنچه میخواست بدو بیاموخت؛ و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر برنمیانگیخت، فساد روی زمین را فرا میگرفت و لیکن خدای متعال خداوند فضل و کرم بر همهی اهل عالم است.
252) این آیات خدا است که به راستی برای تو میخوانیم و همانا تو البته از جملهی پیغمبران مُرسل میباشی.
253) این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم، بعضی با خدا سخن گفته و بعضی رفعت مقام یافته، و عیسی پسر مریم را معجزات آشکار دادیم و او را به روحالقُدُس نیرو بخشیدیم، و اگر خدا میخواست پس از فرستادن پیغمبران و معجزات آشکار، مردم (اُمم و مِلل) با یکدیگر در مقام خصومت و قتال بر نمیآمدند لیکن بر خلاف و دشمنی با هم برخاستند که برخی ایمان آورده و بعضی کافر شدند و اگر خدا میخواست با هم بر سر جنگ و نزاع نبودند و لیکن خدا به مصلحتی که داند هر چه مشیّتش تعلّق گیرد خواهد کرد.
254) ای اهل ایمان! از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید پیش از آنکه بیاید روزی که کسی نه برای آسایش خود چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی بکار آید و کافران (آن روز دریابند که به روزگار خود) ستم بسی کردهاند.
255) خدای یکتا است که جز او خدائی نیست، زنده و پاینده است، هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است؛ که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان و اجازهی او، علم ازلی او محیط است به آنچه از ازل پیش نظر خلق بوجود آمدهاست و آنچه سپس تا ابد موجود خواهد شد و خلق به هیچ مرتبهی علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد؛ قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بی زحمت است چه او دانای بزرگوار و توانای با عظمت است.
256) کار دین به اجبار نیست، راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید، پس هر که از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشتهی محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست و خداوند (به هرچه خلق گویند و کنند) شنوا و دانا است.
257) خدا یار اهل ایمان است، آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم نور بَرَد؛ و آنان که راه کفر گزیدند، یار ایشان شیطان و دیو است، آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی درافکند، این گروهند اهل دوزخ و در آن مخلّد خواهند بود.
258) آیا ندیدی (در تواریخ اُمم نمینگری) که پادشاه زمان ابراهیم‹ع› دربارهی یکتائی خدا با ابراهیم به جَدَل و احتجاج برخاست؟ چون ابراهیم گفت: خدای من آن است که خلق را زنده میکند و باز میمیراند. (نمرود) گفت: من هم زنده میگردانم و میمیرانم (و گفت دو زندانی را آوردند یکی را آزاد کرد و یکی را بکشت، و چون مردم نادان پنداشتند که این عمل اِحیاء و اِملة است) ابراهیم (از این دلیل عدول کرد و) گفت که: خداوند، خورشید را از طرف مشرق برآورد، تو اگر توانی از مغرب بیرون آر؛ آن کافر نادان در جواب عاجز ماند که خدا رهنمای ستمکاران نخواهد بود.
259) یا به مانند آن کس که (برخی از مفسّرین گفتند مراد عُزَیز است) به دهکدهای گذر کرد که خراب و ویران شدهبود، گفت: به حیرتم که خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد؟ پس خداوند او را صد سال میراند سپس زندهاش برانگیخت و بدو فرمود که: چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پارهای از یک روز، خداوند فرمود: نه چنین است بلکه صد سال است (که به خواب مرگ افتادی) نظر در طعام و شراب خود بنما (مفسّرین گفتند: طعامش انگور و شرابش آب انگور یا شیر بود) که هنوز تغییر ننموده و الاغ خود را نیز بنگر تا احوال بر تو معلوم شود و ما تو را حجّت برای خلق قرار دهیم (که امر بعثت را انکار نکنند) و بنگر در استخوانهای آن که چگونه درهمش پیوسته و گوشت بر آن پوشانیم؛ چون این کار بر او آشکار و روشن گردید گفت: همانا اکنون به حقیقت و یقین میدانم که خداوند بر هر چیز قادر و توانا است.
260) و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا! به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خداوند فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم لیکن خواهم تا به مشاهدهی آن (از عالم علم به مقام شُهود) دلم آرام گیرد. خداوند فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها به هم درآمیز، آنگاه هر قسمتی بر سر کوهی بگذار سپس آن مرغان را بخوان تا بسوی تو شتابان پرواز کنند و آنگاه بدان که همانا خداوند (بر همه چیز خلق) توانا و (به حقایق امور عالم) دانا است.
٢٢١) با زنان مشرک ازدواج مکنید مگر آنکه ایمان آرند و همانا کنیزکی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هرچند از حُسن و جمال او به شگفت آئید؛ و زن به مشرکان مدهید مگر آنکه ایمان آرند و همانا بنده ی مؤمن بسی بهتر از آزاد مشرک است هرچند از مال و جمالش به شگفت آئید؛ مشرکان شما را از راه جهل و ضلالت به آتش دوزخ خوانند و خدا از راه لطف و مرحمت به بهشت و مغفرت دعوت کند و خداوند برای مردم آیات خویش بیان فرماید که هشیار و متذکّر گردند.
٢٢٢) و سؤال کنند تو را از عادت شدن زنان، بگو آن رنجی است برای زنان، در آن حال از مباشرت آنان دوری کنید تا آنکه پاک شوند؛ چون طهارت یافتند از آنجا که خدا دستور داده به آنها نزدیک شوید که همانا خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه و اِنابه کنند و هم پاکیزگان دور از هر آلایش را دوست میدارد.
٢٢۳) زنان شما کشتزار شمایند، پس برای کشت (فرزند صالح) بدانها نزدیک شوید هرگاه مباشرت آنان خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید و خدا ترس باشید و بدانید که محقّقأ شما نزد خدا خواهید رفت؛ و (ای رسول!) تو (به نعمتهای بهشت) اهل ایمان را بشارت ده.
٢٢٤) و زنهار نام خدا را هدف سوگندهای خود مکنید تا آنکه (با قَسَمهای راست و دروغ) از حقوقی که مردم را بر شما است برائت جوئید و خود را پرهیزکار قلم دهید و مصلح میان مردم شوید و بترسید که خدا (راست و دروغ مردم را) می شنود و (نیک و بد خلق را) میداند.
٢٢۵) خدا از سوگندهای لغو، شما را مؤاخذه نکند و لیکن به آنچه در دل دارید مؤاخذه خواهد کرد و خدا آمرزنده و بسیار بردبار است.
٢٢۶) آنان که با زنان خود ایلاء کنند (یعنی سوگند خورند بر ترک مباشرت با آنها) چهار ماه انتظار کشند، اگر بازگشتند، خداوند آمرزنده و مهربان است.
٢٢۷) و اگر عزم طلاق نمودند، خدا (به گفتار و کردارشان) شنوا و دانا است.
٢٢۸) زنهائی که طلاق داده شوند، از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد و حیض یا حملی که خدا در رَحِم آنها آفریده، کتمان نکنند اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارند، و شوهران آنها در زمان عدّه، حق دارند که آنها را به زنی خود باز رجوع دهند اگر نیّت خیر و سازش دارند (نه آزار و ناسازگاری) و زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان، لیکن مردان را بر زنان افزونی و برتری خواهد بود و خدا (بر هر چیز) توانا و (به همه ی امور عالم) دانا است.
٢٢۹) طلاقی که شوهر رجوع در آن تواند کرد دو مرتبه است: یا رجوع و نگهداری زن کند به خوشی و سازگاری، یا رها کند به نیکی و خیراندیشی، و حلال نیست که چیزی از مَهر آنان به جور بگیرید مگر آنکه بترسید که حدود دین خدا را (راجع به احکام ازدواج) نگاه ندارند، در چنین صورت زن هرچه از مَهر خود به شوهر برای طلاق ببخشد بر آنان روا باشد. این احکام حدود دین خداست، از آن سرکشی مکنید؛ کسانی که از احکام خدا سر پیچند آنها خود به حقیقت ستمکارانند.
٢۳٠) پس اگر زن را طلاق سوم داد روا نیست که آن زن و شوهر، دیگر بار رجوع کنند تا اینکه زن به دیگری شوهر کند؛ اگر آن شوهر دوم زن را طلاق داد، زن با شوهر اول که سه طلاق داده توانند به زوجیّت بازگردند اگر گمان بردند که از این پس احکام خدا را (راجع به امر ازدواج) نگاه خواهند داشت؛ این است احکام خدا که برای مردم دانا بیان میکند.
٢۳١) هرگاه زنان را طلاق دادید بایستی تا نزدیک به پایان زمان عدّه، یا آنها را به خوشی و سازگاری در خانه نگاه دارید و یا به نیکی رها کنید و روا نیست که آنان را به آزار نگهداشته تا بر آنها ستم کنید (یعنی تعدّی به حقوق و کابین آنها کنید) هرکس چنین کند همانا بر خود ظلم کرده؛ و آیات خدا را سخریّه نگیرید و به یاد آورید نعمت خدا را که به شما لطف فرمود و به خصوص نعمت بزرگ کتاب آسمانی و حکمت الهی را که به شما فرستاد تا شما را به پند و اندرز از آن بهره مند گرداند و خدا ترس باشید و بدانید که خداوند به همه چیز آگاه است.
٢۳٢) و چون زنان را طلاق دادید و زمان عدّه آنها به پایان رسید، نباید آنها را از شوهر کردن منع کنید هرگاه به طریق مشروع به ازدواج با مردی تراضی کنند؛ بدین سخن پند گیرد هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان آورده، این دستور برای تزکیه ی نفوس شما بهتر و نیکوتر است چه آنکه خدا (به مصلحت شما) دانا است و شما (خیر و صلاح خود) نمی دانید.
٢۳۳) و مادران بایستی دو سال کامل فرزندان خود را شیر دهند آن کس که خواهد فرزند را شیر تمام دهد؛ و به عهده ی صاحب فرزند (یعنی پدر) است که خوراک و لباس مادر را به حدّ متعارف بدهد، هیچ کس را تکلیف جز به اندازه ی طاقت نکنند، نه باید مادر در نگهداری فرزند به زیان و زحمت افتد و نه پدر بیش از متعارف برای کودک متضرّر شود و (اگر کودک را پدر نبود) وارث باید در نگهداری او به متعارف قیام کند و هرگاه زن و شوهر به رضایت خاطر یکدیگر و مصلحت دید هم، جدائی طفل را اختیار کنند هر دو را رواست و اگر خواهند که مادران، فرزندان را شیر دهند آن هم روا باشد در صورتی که مادر را حقوقی به متعارف بدهید و از خدا بترسید و بدانید که خدا از کردار شما کاملأ آگاه است.
٢۳٤) مردانی که بمیرند و زنانشان زنده مانند، آن زنان باید از شوهر کردن خودداری کنند تا مدّت چهار ماه و ده روز بگذرد، پس از انقضاء این مدت بر شما گناهی نیست که آنان در حقّ خویش کاری شایسته کنند (یعنی با دیگری ازدواج کنند) و خداوند از کردارتان آگاه است.
٢۳۵) و باکی نیست برای شما که به خواستگاری آن زنان برآئید با نیّت ازدواج را در دل داشته بدون هیچ اظهار، تنها خداوند که از این پس از دل به زبان خواهید آورد و لیکن با آنها پنهان قرار و پیمانی نگذارید مگر آنکه سخنی به میزان شرع گوئید ولی عزم عقد و ازدواج مکنید تا زمان عدّه ی آنها منقضی شود، و بدانید که خداوند از نیّات درونی شما آگاه است، از او بترسید (و نیّت بد هم مکنید) و بدانید که خدا آمرزنده و بردبار است.
٢۳۶) باکی برای شما نیست اگر طلاق دهید زنانی را که با آنان مباشرت نکرده و مهری مقرّر نداشته اید ولی آنها را به چیزی بهره مند سازید، دارا به قدر خود و نادار به قدر خویش به بهره ی شایسته ی او که سزاوار مقام نیکوکاران این است.
٢۳۷) و اگر زنهائی را طلاق دهید پیش از آنکه با آنها مباشرت کرده باشید در صورتی که بر آنان مهر مقرّر داشته اید بایستی نصف مهری را که تعیین کرده اید به آنها بدهید مگر آنکه آنها خود یا کسی که امر نکاح به دست اوست (پدر و جدّ) از آن حق درگذرند و اگر درگذرید، به تقوی و خداپرستی نزدیکتر است، و فضیلتهائی که در نیکوئی به یکدیگر است فراموش مکنید و بدانید که خداوند به هر کار (نیک و بد) شما آگاه است.
٢۳۸) باید در نماز توجه کانل داشته باشید خصوص نماز وسطی (به نظر اکثر مفسّرین نماز صبح است) و به اطاعت خدا قیام کنید.
٢۳۹) اگر شما را بیم خطری از دشمن باشد، به هر حال میسّر است پیاده و یا سواره نماز بجای آرید؛ آنگاه که ایمنی یافتید، خدا را یاد کنید که او شما را به آنچه نمی دانستید دانا گردانید.
240) مردانی که بمیرند و زنانشان زنده مانند؛ باید وصیت کنند که آنها را یک سال نفقه دهند و از خانهی شوهر بیرون نکنند، پس اگر زنها خارج شوند شما را گناهی نیست از آنچه آنها دربارهی خود در حدود شرع بگزینند (یعنی از کسب و کار حلال و یا اختیار شوهر منعشان مکنید) و خدا (بر هر کار) توانا و (به مصالح امور خلق) دانا است.
٢٠١) و بعضی دیگر گویند: بار خدایا ما را از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو بهره مند گردان و از شکنجه ی آتش دوزخ نگاه دار.
٢٠٢) هر یک از این دو فرقه (یعنی طالبان دنیا و طالبان عقبی) بهره مند خواهند گشت از نتیجه ی اعمال خود و خدا به حساب همه، زود رسیدگی کند.
٢٠۳) خدا را یاد کنید (به ذکر تکبیر) در چند روزی معیّن (یعنی ایّام تشریق در مِنا و عرفات که آنجا تنها باید به یاد خدا و ذکر حق پرداخت) و باکی نیست که دو روز حرکت (از صحرای مِنا) را مقدّم یا مؤخّر دارد آن کس که (از هر گناه یا در خصوص زنان و صید حرام) پرهیزکار بود، و از خدا بترسید و بدانید که بسوی خدا بازخواهید گشت.
٢٠٤) بعضی مردم (مانند اخنس بن شریق که یکی از منافقان بود) از گفتار دلفریب خود، تو را به شگفت آرند که (از چرب زبانی و دروغ به متاع دنیا رسند و از نادرستی و نفاق) خدا را به راستیِ خود گواه گیرند و این کس بدترین دشمن اسلام است.
٢٠۵) چون از حضور تو دور شود (و قدرت یابد) کارش فتنه و فساد است، بکوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع کند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.
٢٠۶) و چون او را (به اندرز و نصیحت) گویند: از خدا بترس و ترک فساد کن. غرور و خودپسندی او را به بدکاری برانگیزد که نصیحت نشنود، جهنّم او را کفایت کند که بسیار آرامگاه بدی است.
٢٠۷) بعضی مردانند (مراد علی«ع» است) که از جان خود در راه رضای خدا در گذرند (مانند شبی که علی«ع» به جای پیغمبر«ص» در بستر خوابید) و خدا دوستدار چنین بندگان است.
٢٠۸) ای اهل ایمان! همه متّفقأ (نسبت به اوامر خدا) در مقام تسلیم درآئید و از وساوس تفرقه آور شیطان پیروی مکنید که او همانا شما را دشمنی آشکار است.
٢٠۹) پس اگر باز به راه خطا رفتید با وجود آنکه ادلّه ی روشن از جانب خدا برای راهنمائی شما آمد، در این صورت بدانید که خدا (بر انتقام خطاکاران) توانا (و به همه ی امور عالم) دانا است.
٢١٠) آیا کافران (که با این ادلّه ی روشن ایمان نمی آورند) انتظار آن دارند که خدا با ملائکه در پرده های ابر بر آنها نازل شود و حکم (قهر خدا به کیفر کافران روزی) فرا رسد و بسوی خدا بازگردد همه ی کارها.
٢١١) (ای پیغمبر!) از بنی اسرائیل سوال کن که ما چقدر آیات و ادلّه ی روشن بر آنها آوردیم؟ هرکس پس از آنکه نعمت هدایتی که خداوند بر او داد، آن را به کفر مبدّل کند (بداند که) عِقاب خدا بر کافران بسیار سخت است.
٢١٢) حیوة عاریت و متاع دنیوی در نظر کافران جلوه نمود که اهل ایمان را فسوس و مسخره می کنند ولی مقام تقوی پیشگان روز قیامت بسی برتر از کافران است و خدا به هرکه خواهد روزی بی حساب بخشد.
٢١۳) مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بَدان را بترسانند و با آنها کتاب به راستی فرستاد و تا تنها دین خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حکم فرما باشد، سپس همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد (نه غیر آنها) برای تعدّی به حقوق یکدیگر در کتاب حق شبهه و اختلاف افکندند، پس خدا به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات به نور حق هدایت فرمود، و خداوند هرکه را که بخواهد راه راست بنماید.
٢١٤) گمان کردید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد که بر آنان رنج و سختی ها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آنگاه که رسول و گروندگان به او (از شدّت غم و اندوه از خدا مدد خواسته و) عرض کردند: بار خدایا! کی باشد که ما را یاری کنی؟ (و از این سختیها نجات بخشی، در آن حال به رسول خطاب شد:) هان بشارت ده که همانا یاری خدا نزدیک خواهد بود.
٢١۵) (ای پیغمبر!) از تو سؤال کنند: چه انفاق کنیم؟ بگو: هرچه از مال خود انفاق کنید درباره ی پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران و راهگذران رواست و هر نیکوئی کنید خدا بر آن آگاه است.
٢١۶) حکم جهاد برای شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است لیکن چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید ولی به حقیقت، خیر و صلاح در آن بوده؛ و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع شر و فساد شما در آن است و خداوند (به مصالح امور) دانا است و شما نادانید.
٢١۷) (ای پیغمبر!) مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال کنند، بگو: گناهی است بزرگ ولی باز داشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم (که مشرکان مرتکب شدند) بسیار گناه بزرگتری است و فتنه گری فسادانگیزتر از قتل است، و (کافران) پیوسته با شما مسلمین کار زار کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند، و هرکس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد، چنین اشخاص اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده و آنان اهل جهنّمند و در آن همیشه معذّب خواهند بود.
٢١۸) آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند، اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند که خدا (بر آنها) بخشاینده و مهربان است.
٢١۹) (ای پیغمبر!) از تو حکم شراب و قمار می پرسند، بگو: در این دو کار، گناه بزرگی است و سودهائی، ولی زیان و گناه آن دو، بیش از منفعت آن است؛ و نیز سوال کنند تو را که چه در راه خدا انفاق کنند؟ جواب ده: آنچه زائد بر ضروری زندگانی است؛ خدا بدین روشنی آیات خود را برای شما بیان کند، باشد که تفکّر و عقل بکار بندید.
٢٢٠) (هرچه انفاق می کنید خالص برای خدا باشد تا به حقیقت) برای آسایش دنیا و آخرت خود انفاق کنید؛ و نیز سؤال کنند تو را که با یتیمان چگونه رفتار کنند، جواب ده که: به اصلاح حال و مصلحت مال آنها کوشید بهتر است تا آنها را بی سرپرست گذارید و اگر با آنها آمیزش کنید روا است، که برادران دینی هستید و خدا آگاه است از آن کسی که در کار آنان افساد و نادرستی کند و آنکه صلاح و درستی نماید؛ (خدا برای شما در امر یتیمان آسان گرفت) و اگر می خواست، کار را بر شما سخت می کرد، چه آنکه خدا (به هر کار) توانا و دانا است.
١۸١) پس هرگاه کسی پس از شنیدن وصیّت، آن را تغییر دهد و (به منافع اشخاص) بر خلاف حقیقت رفتار کند، گناه این کار بر آنها است که عمل به خلاف وصیّت کنند و خداوند به هر چیز شنوا و دانا است.
١۸٢) و هر کس چنین پندارد که از وصیت موصی به وارث او جفا و ستمی رفته، و به اصلاح آن پردازد، بر او گناهی نیست زیرا خداوند آمرزنده ی (گناه خلق) و (در حقّ همه) مهربان است.
١۸۳) ای اهل ایمان! بر شما هم روزه داشتن فرض گردید جنانکه امُم گذشته را فرض شد و این دستور برای آن است که (پاک از شهوات پست حیوانی شده و) پرهیزکار شوید.
١۸٤) روزهائی به شماره ی معیّن روزه دارید (تمام ماه رمضان) و هرکس از شما مریض باشد و یا مسافر، به شماره ی آن از روزهای غیر ماه رمضان (چون حاضر و سالم شود) روزه دارد و کسانی که روزه را به زحمت و مشقّت توانند داشت (چون مردان پیرو زنان حامله و شیرده و غیره) عوض هر روز فدا دهند یک مد طعام آنقدر که فقیر گرسنه ای سیر شود و هر کسی بر نیکی بیفزاید (و بیش از یک گرسنه سیر کند) این رفتار بسیار برای او بهتر است، و بی تعلّل روزه داشتن شما را از هر کار (برای صفای روح و سلامت بدن) بهتر خواهد بود اگر فوائد بی شمار این عمل را بدانید.
١۸۵) ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است برای هدایت بشر و برای راهنمائی و امتیاز حق از باطل، پس هرکه دریابد ماه رمضان را، روزه بدارد و هرکس ناخوش یا در سفر باشد به شماره ی آنچه روزه خورده است از ماههای دیگر روزه دارد که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را (به دین اسلام) هدایت فرمود، باشد که (از این نعمت بزرگ) سپاسگذار گردید.
١۸۶) و چون بندگان من از دور و نزدیکیِ من از تو پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود، هرکه مرا خواند دعای او را اجابت کنم پس بایست دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد تا به سعادت راه یابند.
١۸۷) برای شما حلال شد در شبهای ماه رمضان مباشرت با زنان خود که آنها جامه ی بستر و عفاف شما هستند و شما نیز لباس عفّت آنها هستید و خدا دانست که شما در کار مباشرت زنان به نافرمانی و اطاعت شهوت نفس، خود را در ورطه ی گناه می افکنید لذا از حکم حرمت (مواقعه در شبهای زمضان) درگذشت و گناه شما را بخشید، از اکنون در شب رمضان رواست که با زنهای خود به حلال مباشرت کنید و از خداوند آنچه مقدّر فرموده بخواهید؛ و بخورید و بیاشامید تا آنگاه که خطّ سفیدی روز از سیاهی شب در سپیده ی دم پدیدار گردد، پس از آن روزه را به پایان رسانید تا اول شب، و با زنان هنگام اعتکاف در مساجد مباشرت نکنید؛ این احکام حدود (و دین) خداست زنهار در آن راه مخالفت نپوئید، خدا اینگونه آیات خود را برای مردم بیان فرماید تا باشد که پرهیزکار شوند.
١۸۸) مال یکدیگر را به ناحق مخورید و کار را به محاکمه ی قاضیان نیفکنید (که بوسیله ی رشوه و زور) پاره ای مال مردم را بخورید با اینکه شما بطلان دعوی خود می دانید.
١۸۹) (ای پیغمبر!) از تو سوال کنند که سبب بدر و هلال ماه چیست. جواب ده که در آن، تعیین اوقات عبادات حج و معاملات مردم است؛ و نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه درآیید (چه این کار ناشایسته است) و نیکوئی آن است که پارسا باشید و به هر کار از راه آن داخل شوید و تقوی پیشه کنید که رستگار شوید.
١۹٠) در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمگر را دوست ندارد.
١۹١) هر جا مشرکان را یافتید، به قتل رسانید و از شهرهاشان برانید چنانکه آنها شما را از وطن آواره کردند و فتنه گری که آنها کنند سخت تر و فسادش بیشتر از جنگ است؛ و در مسجدالحرام با آنها قتال مکنید مگر آنکه آنها پیش دستی کنند، در این صورت رواست که در حرم، آنها را به قتل رسانید، این است کیفر کافران.
١۹٢) پس اگر دست (از شرک و ستم) بدارند، از آنها درگذرید که خدا آمرزنده و مهربان است.
١۹۳) و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد برطرف شود و همه را آئین دین خدا باشد و اگر از فتنه و جنگ دست کشیدند (با آنها عدالت کنید که) ستم جز بر ستمکاران روا نیست.
١۹٤) ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید که اگر حرمت آن نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید، پس هرکه به جور و ستمکاریِ شما دست دراز کند، او را از پای درآورید به قدر ستمی که به شما رسیده (یعنی به عدل، با ظلم کافران مقاومت کنید) و از خدا بترسید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
١۹۵) از مال خود در راه خدا انفاق کنید (لیکن نه حدّ اسراف) و خود را به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکوئی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.
١۹۶) همه ی اعمال حج و عمره را برای خدا به پایان رسانید و اگر ترس و منعی پیش آید، فرستادن قربانی که کاری سهل است بجا آرید، و سر متراشید تا آنگاه که قربانی شما به ذبح برسد و هرکس بیمار باشد یا درد سر شود سر بتراشد و از آن فِدا کند که به روزه داشتن یا صدقه دادن یا کشتن گوسفند، پس از آنکه ترس و منع برطرف شود، هرکس از عمره ی تمتّع به حج بازآید قربانی کند هرچه میسّر شد، و هرکس به قربانی تمکّن نیافت سه روز روزه بدارد در ایام حج و هفت روز هنگام مراجعت که ده روز تمام شود، این عمل بر آن کس است که اهل شهر مکه نباشد. (ای بندگان!) به این احکام عمل کنید و از نافرمانی خدا بترسید و بدانید که عذاب خدا سخت است.
١۹۷) حجّ واجب در ماههای معیّن است (شوّال، ذی قعده و ده روز اول ذی حجّه) پس هر که را حج واجب شود بایست آنچه میان زن و شوهر رواست ترک کند و شما هر کار نیک کنید خدا بر آن آگاه است و توشه ی تقوی برای راه آخرت برگیرید که بهترین توشه ی این راه تقوی است و از من بپرهیزید و خدا ترس شوید ای صاحبان عقل و ادراک.
١۹۸) باکی نیست که شما در هنگام حج، کسب معاش کرده و از فضل خدا روزی طلبید، پس آنگاه که از عرفات بازگشتید در مشعر ذکر خدا کنید و به یاد خدا باشید که شما را پس از آنکه به ضلالت کفر بودید به راه هدایت آورد.
١۹۹) بعد از آنکه به طریقی که همه ی مسلمین بازگردند رجوع کنید به عرفات و از خدا طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است.
٢٠٠) آنگاه که اعمال حج بجا آورید شما هم مانند پدران خود بلکه بیش از پدران، خدا را یاد کنید (و هر حاجت دنیا و آخرت را از خدا بخواهید)؛ بعضی مردم (کوتاه نظر) از خدا تمنّای متاع دنیوی تنها کنند و آنان را از نعمت آخرت نصیبی نیست.